خلاصه داستان: دکستر مورگان از کما بیدار می شود و برای نیویورک سیتی تصمیم می گیرد که هریسون را پیدا کند و اوضاع را درست کند. اما وقتی فرشته باتیستا میامی مترو با سؤالاتی وارد می شود ، دکستر متوجه می شود که گذشته او به سرعت او را جلب می کند.
خلاصه داستان: یک تاجر که قلب پیوندی پدرو را در بدن خود دارد، عاشق همسر بیوهی اهداکننده، والریا، میشود؛ در حالی که بهطور پنهانی به محلهی او کمک میکند، بدون آنکه هرگز ارتباطش با شوهر مرحوم او را فاش کند.